انتظار سرچشمه وجود2
انتظار سرچشمه وجود (2)
اسمان ها چون سقف هایی است از جنس بلور ابدیده که بر سر افرینش گسترده شده اند و درختان چون پوستینی سبز بر تن زمین کشیده شده اند و ابها چون خون در رگ های زمین به جریان در امده اند و اوست که تمام زیبایی ها را در جای خود نشانده و همواره برای رسیدن به خود اماده کرده و ان ها را برای انسان رام ساخته است تا انسان با هوش و درک خود و توانایی از ان بهره ببرد و جایگاه خود را در کاروان افرینش پیدا کند و هر دم زمزمه گر معبودی باشد که او را افرید وبه خاتم کاری وجود او پرداخت و او را چون یاقوتی در تاج هستی قرار داد
او می اید و دست های منتظر را بر دست کشیده و مینای وجود او را متبلور می سازد و مروارید چشمان را گهر کرده ی عاشقان می سازد و انان را چون دری گران بها در گنجنه خلقت به جاودانگی به ودیعه می گذارد و انان را از سرچشمه وجود اگاه می سازد تا در ابشار افرینش از شربت عشق سیراب شوند و در بوستان عاشقان انان را بر در سرای جنت می نهد و انان را چون پادشاهی در بالای سر تمام عاشقان می گذاردجمعه ها تجلی گاه جوانانی است از غم غربت چون شمعی می سوزند و دم نمی زند و از وجود خود در این راه می نهند و می روند